خط زمانی روایت سیلماریلیون

ارو بود

آینوها خلق شدند. خلقت با موسیقی آغاز شد. ملکور ساز مخالف میزد.

شروع زمان

خلقت با موسیقی شروع شد. والاها به آردا آمدند و شروع به ساخت آردا کردند.

جنگ اول

ملکور ساخته‌های والاها را خراب می‌کرد. تولکاس ملکور را به خارج از آردا فراری داد.

آغاز بهار آردا

والا‌‌ها دو عدد لامپ (ایلوئین و اورمال) ساختند که باعث روشنایی آردا شد. گیاهان روییدند.حیوانات
به وجود آمدند.

شکستن لامپ‌ها

ملکور لامپها رو شکست.
تغییر نقشه زمین. ایجاد قسمت سرزمین میانه در شرق و سرزمین آمان در غرب.

تقسیم قوا در وضعیت جنگی

سرزمین میانه تحت سلطه ملکور.
والاها در آمان والینور را ساختند.

دو درخت والینور

والاها دو درخت نقره‌ای (تلپریون) و طلایی (لائوره‌لین) کاشتند که در والینور روشنایی ایجاد می‌کرد.

دورف‌ها و انت‌ها خلق شدند

آئوله دورف‌ها رو خلق کرد، ارو دستور داد تا اونها بعد از آدمها و الف‌ها بیدار شوند. یاوانا هم انت‌ها رو خلق کرد.

الف ها بیدار شدند

اورومه سه نفر از رهبران الف ها رو به والینور برد و آمان رو بهشون نشون داد و والاها به جزیره آمان در غرب دعوتشون کردند.

جنگ خدایان

والاها برای حفاظت از الف ها در برابر ملکور، به اوتومنو حمله کردند و ملکور رو گرفتند و زندانی کردند.

عاشقانه تین‌گول و ملیان

تین‌گول، سرکرده الف های تله‌ری توی جنگل ملیان مایا رو دید و عاشق هم شدند.

مهاجرت پرماجرای الف‌ها به غرب

الف‌های وانیار و نولدور با کمک یک جزیره به غرب مهاجرت کردند. الف‌های تله‌ری هم چند دسته شدند و یک‌سریشون به غرب رسیدند.

خانواده فین‌وه و گالادریل

فئنور، فین‌گولفین و فینارفین به داستان پاگذاشتند و بانو گالادریل رونمایی شدند!

معرفی فئانور

از ازدواج دوم فین‌وه میگیم و خانواده فئانور معرفی میشه

آزادی ملکور

محکومیت ملکور تموم میشه و آزاد میشه. آرداپادکست از این کار والاها رضایت نداره.

خلاصه اتفاقات بالا

اتفاقات مهم داستان تا اینجا رو در یک اپیزود کوتاه خلاصه کردیم. شنیدنش رو توصیه میکنیم.

سیلماریل‌ها خلق میشن

فئانور سیلماریل‌ها رو خلق میکنه و ذهن ملکور به اونها مشغول میشه.

تبعید فئانور و فرار ملکور

نولدور به خودشون مغرور میشن و مشکلاتی بین خودشون و والاها ایجاد میکنن. فئانور تبعید میشه و ملکور فرار میکنه.

نابود شدن درختان

درحالیکه مان‌وه جشن آشتی کنون گرفته، ملکور و اونگولیانت تیم میشن و درختای نقره‌ای و طلایی رو نابود میکنن و در میرن!

تیم ملکور و استقرار در آنگباند

ملکوربا اونگولیانت به سرزمین میانه فرار کردن، اونگولیانت توسط بالروگ‌ها زخمی شد و فرار کرد و ملکور با یاران قدیمیش توی آنگباند مستقر شدن

کشته شدن فین‌وه و دزدیده شدن سیلماریل‌ها

معلوم شد بعد از نابودی درختان و تاریکی، فین‌وه توسط ملکور به قتل رسیده و همه جواهرات از جمله سیلماریل‌ها دزدیده شدن.

شورش فئانور و خویشاوندکشی

فئانور، نولدور رو به شورش و تعقیب ملکور برای پس گرفتن سیلماریل‌ها دعوت کرد. توی این راه الف‌های تله‌ری را کشت و کشتی‌هایشان را دزدید.

دورف‌ها بیدار شدند

7 پدر دورف‌ها بالاخره از خواب بیدار شدند. اونها قبل از اینکه نولدور دوباره به سرزمین میانه برگردند، سه شهر مهم ساختند و با تین‌گل روابط خوبی ایجاد کردند.

قدرت گرفتن تین‌گل و ملیان

در زمان آرامش سرزمین میانه، تینگل و ملیان در بلریند قدرت گرفتن. اونها با کمک دورف‌ها شهر منه‌گروت رو ساختن و ملیان دور سرزمینشون «دوریات» یک کمربند جادویی کشید که کسی بی اجازه نتونه ازش رد بشه.

بازگشت مورگوت به سرزمین میانه

بعد از نابود کردن درختان، تاریک کردن آردا، کشتن فین‌وه و دزدیدن سیلماریل‌ها، مورگوت (همون ملکور سابق) همراه با اونگولیانت عنکبوت به سرزمین میانه فرار کرد.

جنگ اول بلریاند

مورگوت بیکار ننشست و جنگی رو با الف‌ها شروع کرد. تینگل با کمک الف‌های سیندار، الف‌های جنگل و دورف‌ها اون رو شکست دادن

پنهان شدن والینور

والاها از ترس ملکور و خرابکاری، والینور رو طوری پنهان کردن که کسی نتونه بدون اجازه به اونجا برسه.

ساخته شدن خورشید و ماه

والاها در والینور از آخرین میوه درخت تلپریون و آخرین گل درخت لائوره‌لین خورشید و ماه رو درست کردن.

فئانور بعد از نفرین ماندوس به سرزمین میانه رسید

والار نولدور را نفرین کردند ولی نولدور به راهشان ادامه دادند. فئانور بدون بقیه نولدور با کشتی‌های دزدی به سرزمین میانه رفت و سپس کشتی ها را سوزاند.

جنگ دوم بلریاند

گروه فئانور و سپاه مورگوت با هم وارد جنگ شدند. فئانور و گروهش پیروز شدند.

کشته شدن فئانور

بعد جنگ فئانور تنها رفت برای مقابله با مورگوت ولی بالروگ‌ها اون رو زخمی کردند و در راه برگشت مرد.

طلوع ماه و رسیدن فین‌گولفین به سرزمین میانه

با اولین طلوع ماه، فین‌گلفین و گروهش با سختی از کوهستان هلکراکسه گذشتند و پاشون رو به سرزمین میانه گذاشتند.

طلوع خورشید و بیدار شدن آدمها

با اولین طلوع خورشید، فرزندان ثانی، آدمیان در شرق از خواب بیدار شدند.

اتحاد نولدور و پادشاهی فین‌گلفین

فین‌گلفین به عنوان پادشاه برین نولدور انتخاب شد، نولدور متحد شدند و با سیندار رابطه خوبی برقرار کردند.

جنگ سوم بلریاند

در این جنگ نولدور با فرماندهی فین‌گلفین با قدرت سپاه مورگوت رو شکست دادند. اسم این جنگ شد: نبرد پر افتخار.

نارگوتروند ساخته شده

فینرود غارکن، در محلی که تین‌گل بهش پیشنهاد داد بود شهر و کاخ‌های مخفی نورگوتروند رو با کمک دورف‌ها ساخت.

گوندولین ساخته شده

تورگون، با راهنمایی اولمو به یک منطقه مخفی رفت و در اونجا شهر و کاخ‌های گوندولین مخفی رو ساخت. هیچ کس از این شهر خبردار نبود.

تین‌گول از خویشاوندکشی خبردار میشود

بعد از حرفهای گالادریل و ملیان، شاه تین‌گول هم از خرابکاریهای نولدور از والینور خبردار میشه. روابط نولدور و سیندار تیره و زبان نولدور هم برای همیشه ممنوع شد.

مایگلین به دنیا میاد

مادرش در جنگل با ایول، الف تاریک، آشنا میشه و ازدواج میکنه و وقتی با مایگلین به گوندولین برمیگرده، ایول اونها رو دنبال میکنه و مایگلین تراژدی‌های عجیبی رو تجربه میکنه.

آمدن انسانهای اداین به بلریاند

سه قوم بئور، هادور و هالت از سرزمینهای شرقی به بلریاند مهاجرت کردند و در جاهای مختلف با الف‌ها متحد و ساکن شدند.

شهرزاد و موهی به همراه دو دوست و استاد سریال رو بررسی کردند.

خلاصه 17 قسمت اول

خیلی کوتاه ولی مفید از اول داستان رو واستون تعریف کردیم.

نبرد شعله‌های ناگهان

بعد از چهارصد سال اقتدار الف‌ها و انسان‌ها مورگوت ناگهانی دریایی از آتش و مذاب رو به سمت شمال دورتونیون سرازیر می‌کنه. گلائورونگ، بالروگ‌ها و اورک‌ها، الف و انسان‌های دورتونیون رو نابود می‌کنند.

نابودی دورتونیون

آیگنور و آنگرود در دورتونیون می‌میرند. تعداد زیادی از انسان‌های قوم بئور حتی فرمانرواشون می‌میرند. شمال دورتونیون می‌سوزه و به دست نیروهای مورگوت می‌افته.

انگشتر باراهیر

فینرود برای کمک به برادرهاش به دورتونیون میاد. ولی دیر میرسه. گیر سپاه مورگوت میوفته. باراهیر نجاتش میده و فینرود انگشترش رو به باراهیر میده. و قسم می‌خوره که یک روز لطف باراهیر رو جبران کنه

مبارزه فینگولفین و مورگوت

با این وجود که سرزمین هیت‌لوم از دست دشمن در امان می‌مونه ولی فینگولفین تنها به مبارزه مورگوت میره و با هم تن به تن می‌جنگند.
فینگولفین شجاعانه می‌جنگه و حتی پای مورگوت رو زخمی می‌کنه ولی درآخر مورگوت فینگولفین رو می‌کشه.

برن زنده ماند

باراهیر و یارانش به دست نیروهای سائورون کشته شدند به غیر از برن.
انگشتر باراهیر به برن پسرش رسید.
برن به تنهایی و سرگردان سال‌ها در جنگل زندگی ‌می‌کرد و با دشمن مبارزه می‌کرد.

برن وارد دوریات شد

دست تقدیر برن رو به دوریات کشوند. برن و لوتین هم رو می‌بینن و عاشق هم می‌شن. تینگول باخبر می‌شه و درازای موافقتش با وصلت این دو یکی از سیلماریل‌های تاج مورگوت رو از برن درخواست می‌کنه.

برن از فینرود کمک می‌گیره

برن با انگشتر باراهیر به سمت فینرود می‌ره. فینرود، برن و فینرود تعدادی از یارانش به سمت آنگباند راه می‌افتند. سائورون در بین راه اسیرشون می‌کنه. فینرود و یارانش کشته می‌شن و فقط برن زنده می‌مونه.

لوتین در دوریات

وقتی برن از دوریات می‌ره که سیلماریل رو به دست بیاره. تینگول لوتین رو زندانی می‌کنه تا به دنبال برن نره. لوتین از دوریات فرار می‌کنه تا بره کمک برن.

اسیر شدن لوتین

لوتین در بین راه به کله‌گوروم و کوروفین بر می‌خوره. اون دو تا اسیرش می‌کنند. ولی هوان لوتین رو آزاد می‌کنه. لوتین پشت هوان سوار می‌شه و به سمت برن می‌ره.

لوتین و سائورون

لوتین و هوان به دروازه‌های دژ سائورون می‌رسند. سائورون گرگ‌هاشو به سمتشون می‌فرسته. هوان همشون رو می‌کشه. در آخر خود سائورون سراغشون میاد، ولی لوتین سائورون رو شکست میده و دژ رو صاحب می‌شه.

نجات برن

لوتین برن رو آزاد می‌کنه و زخم‌هاش رو شفا می‌ده. تو مسیر برگشت به دوریات به کله‌گوروم و کوروفین برمی‌خورن، اون دو سعی می‌کنن دوباره لوتین رو اسیر کنن ولی هوان و برن اجازه این کارو نمی‌دن. دو برادر فرار می‌کنن.

برن و لوتین در مقابل مورگوت

برن و لوتین با ظاهر مبدل و کمک هوان وارد آنگباند می‌شن. لوتین مورگوت را با آواز و جادو خواب می‌کنه. برن یکی از سیلماریل‌ها رو از تاج مورگوت می‌کنه. طمع می‌کنه و می‌ره سراغ سیلماریل دیگه، مورگوت بیدار می‌شه و اون دو فرار می‌کنند. کارخاروت جلوشون رو می‌گیره و دست برن که سیلماریل توش بوده رو می‌بلعه.

بازگشت به دوریات

لوتین و برن یک دست به دوریات برمیگردند. تینگول با ازدواجشون موافقت می‌کنه. کارخاروت که به خاطر سیلماریل تو شکمش دیوانه شده بوده به مرزهای دوریات نزدیک می‌شه و ایجاد وحشت می‌کنه. تینگول، برن و دو تن از افراد تینگول عازم شکار گرگ می‌شن.

پس گرفتن سیلماریل

گروه شکار به کارخاروت می‌رسند، بعد از درگیری‌های زیاد. کارخاروت رو میکشند و سیلماریل رو از شکمش بیرون میارن. ولی برن زخم کشنده‌ای برداشته.

پایان برن و لوتین

برن می‌میره ولی به خواست لوتین، روحش به تالارهای ماندوس می‌ره، لوتین هم از غم روحش ازین دنیا جدا می‌شه و می‌ره پیش ماندوس. لوتین از ماندوس تقاضا می‌کنه که برن رو به زندگی برگردونن. با اجازه ارو برن به زندگی برمی‌گرده ولی لوتین در ازاش به شرط میرا شدن خودش تن می‌ده. اون دو به سرزمین میانه برمی‌گردند و به دور از الف و انسان زندگی ‌می‌کنند.